ژیناژینا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

ژینای مامان

مامانی دلش گرفته

ژینای مامانی پنج شنبه هفت ماهت شد چون دیگه ممی مامان رو نمی خوری شیر مامان خیلی کم شده ولی بازم مامان سعی می کنه حتی 20 سی سی هم که شده شیرش رو بدوشه و تو شیشه بهت بده که بخوری  آخه تو عمر مامانی هستی پنج شنبه رفتیم پیش دکتر تکیار برای چکاپ هفت ماهگیت و مامان با وزنه خودش که شما رو کشیده بود تصور می کرد که 350 گرم اضافه کرده باشی اما از اونجایی که دقت وزنه مامان 100 گرم هست و مامان شما رو با لباس می کشید و دکتر شما رو بدون لباس وزن می کنه دیدیم که متاسفانه در طی ماه هفت فقط 50 گرم وزن اضافه کردی من به آقای دکتر گفتم که ژینا خیلی کم شیر می خوره و باید به زور و با قاشق بهش بدیم. واسه همین دکتر شیر خشکت رو عوض کرد و گفت که دیگه ...
17 دی 1390

دختر دایی فینقیلی

ژینای مامانی روز چهارشنبه هفتم دی ماه 90 صاحب یک دختر دایی فینقیلی تر از خودت شدی   مامان چون می دونه که روزهای اول با حضور یه نی نی فینقیلی و رفت و آمد مهمون ها و تلفن های پشت سر هم و ... آدم خیلی کلافه و خسته می شه، به زندایی مهری گفته که حداقل یک ماه بعد به دیدنشون میره اینه که ما هنوز موفق به دیدن آوا خانم ( نی نی دایی ) نشدیم خیلی خوشحالم و مشتاقم ببینم نی نی خاله سمیرا چیه اگه اون هم دختر باشه که خیلی با مزه میشه نمی دونم چرا ولی همش یاد خودم و خاله سمیرا و دختر دایی شبنم می افتم که وقتی کوچیک بودیم هی با هم بازی می کردیم و بعضی وقتها هم دعوا اما امیدوارم شما با هم دوست باشید و هم بازی های خوبی واسه همدیگه باشید....
10 دی 1390

سرگرمی های جدید ژینا

بعضی از رفتارها و سرگرمی های جدید خانم گل مامان عبارتند از : - مکیدن انگشت شست پا که از حدود 10 روز پیش به مکیدن انگشت های دستشون اضافه شده  - امتحان کردن هر چیزی که امکان پذیر باشه با دهان و گاز زدنش از دست مامان و بابا بگیر و برو تا پتو و بالش و ... - بازی با اتیکت ( کاغذ ) متصل به اسباب بازی ها و لباسها دقیقا مثل بچه گربه قربونش بشه مامانش - بازی با کیسه فریزر یا هر پاکت بسته بندی که خش خشی باشه - قرقره کردن وقتی که می خوام بهش آب بدم - علاقه به کنترل قاشق وقتی که فرنی یا سوپ می خوام بهش بدم - نگاه با حالت تعجب به دهان مامان و بابا در حال غذا خوردن و یا نوشیدن به طوریکه لقمه تو گلوی آدم گیر می کنه ...
4 دی 1390

سارافون نارنجی

ژینای عزیزیم وقتی مامان سیزده چهارده سالش بود زندایی نسرین واسه مینا یه سارافون بافتنی می بافت که خیلی نقشه نازی داشت اون موقع مامان نمی دونست که یه روزی می شه که مامان یاد اون سارافون بیافته و کلی از روی کتاب بافتنی نقشش رو تمرین کنه و لنگه همون سارافون رو به رنگ نارنجی واسه ژینا جونش ببافه اما حالا سارافون رو بافته و تن شما کرده هر چند تا سارافون تموم بشه قد شما بلند تر شد و سارافون کمی کوتاه شده واست اما چقدر بهت میاد مامانی ان شاا... به سلامتی بپوشیش مامان این هم عکس ژینا با سارافون بافت مامانی ...
3 دی 1390

اولین شب یلدای ژینا

ژینای مامان اولین شب یلدات خیلی سوت و کور بود.    آخه حالت زیاد خوب نبود و من با وجود دعوت مامان جون و مامان توری و مامان عزیزی و ... ترجیح دادم بمونیم خونه که برنامه شیر خوردنت بهم نریزه بابا هم متاسفانه براش کاری پیش اومده بود دیر رسید خونه اما اشکالی نداره ان شاا... یه کمی که بزرگتر شدی با بابایی، سه تایی می ریم مهمونی و حسابی خوش می گذرونیم  الان سلامتی دختر گلم از همه چیز برای مامانی مهمتره  خیلی دوست دارم مامانی یه عالمه بوس واسه ژینایی ...
3 دی 1390

پیامد های واکسن شش ماهگی

ژینای مامانی این واکسن شش ماهگی چه واکسنی شد واست مامانی بعد از واکسن زدنت باز بی اشتها شده بودی. شیر نمی خوردی! یکی دو روز اول مامان صبرش زیاد بود. پیش خودش می گفت ٧٢ ساعت که بگذره ژینا بهتر می شه اما ٧٢ شد یک هفته، ژینای مامان بهتر که نشدی هیچی یه کمی سرما هم خوردی بعد از واکسن زندنت واسه چکاپ ٦ ماهگی رفته بودیم پیش دکترت - آقای دکتر تکیار - هیچ مشکلی نداشتی. خلاصه یک هفته نشده دوباره راهی مطب ایشون شدیم، بهشون گفتم دکتر این دختر نانازی من رژیم گرفته اصلا شیر نمی خوره بعدشم یه کوچولو سرما خورده، معاینت کرد و دیدیم دو سه روز نشده دوباره گوشت التهاب پیدا کرده خلاصه دوباره دارو خوردن و آنتی بیوتیک خوردن شروع شد مامانی الهی مامانی بمیر...
3 دی 1390
1